تنطس

لغت نامه دهخدا

تنطس. [ ت َ ن َطْ طُ ] ( ع مص ) نیک پاکیزه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سخت احتیاط کردن در طهارت و در کلام و طعام و جامه و در جمیع امور. || نیکو دانستن و باریک رفتن در دانش. || جاسوسی کردن از خبر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس