تنضید

لغت نامه دهخدا

تنضید. [ ت َ ] ( ع مص ) بر هم نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ). بر هم نهادن رخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - روی هم چیدن . ۲ - مرتب کردن .

فرهنگ عمید

۱. بر هم نهادن و روی هم چیدن کالا.
۲. مرتب ساختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس