تنضح

لغت نامه دهخدا

تنضح. [ ت َ ن َض ْ ض ُ ] ( ع مص ) جوشیدن آب چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || دور گردیدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انتقاء و تنصل. ( اقرب الموارد ). رجوع به تنصل شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس