تنصیص

لغت نامه دهخدا

تنصیص. [ ت َ ] ( ع مص ) ظاهر کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || مبالغت در نص و قول نحویان در کلمه «لا» انها لنفی الجنس علی سبیل التنصیص ؛ یعنی نه بر سبیل احتمال. ( از اقرب الموارد ) : چه هر کرا به تنصیص این تخصیص داده باشد که الرجال قوامون علی النساء . ( سندبادنامه ص 112 ). || سخت گرفتن بر غریم خود و مناقشه نمودن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || قراردادن بعض کالا را بر فوق بعضی. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آشکارکردن وروشن ساختن، اسناددادن حدیث بکسی
( مصدر ) ۱ - آشکار کردن معنی کلام . ۲ - اسناد دادن حدیث بنخستین کسی که حدیث را گفته . جمع : تنصیصات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آشکار کردن معنی کلام . ۲ - نسبت دادن حدیث به کسی که حدیث از او روایت شده .

فرهنگ عمید

۱. آشکار کردن و روشن ساختن معنی کلام.
۲. اسناد دادن حدیث به کسی که حدیث از او نقل شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تنصیص (ابهام زدایی). تنصیص ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تنصیص واضع، وضع لفظ برای معنا به صراحت، توسط واضع• تنصیص اهل لغت، تصریح اهل لغت به معنای حقیقی یک لفظ
...

پیشنهاد کاربران

آشکار کردن و روشن ساختن معنی کلام؛ یعنی بیان واضح و صریح یک مفهوم یا مطلب.
نسبت دادن حدیث یا روایت به کسی که آن حدیث را از او نقل کردهاند، یعنی اسناد دادن حدیث به راوی اصلی.
از نظر فقه اسلامی و کلام شیعه، �تنصیص� به معنای تعیین و معیّن کردن یک امام از سوی پیامبر یا خداوند است به گونهای که جانشین مشخص و منصوب شود. مثلاً در مسئله امامت، تنصیص به معنای تعیین رسمی و معین امام توسط پیامبر است، نه انتخاب آزادانه مردم.
...
[مشاهده متن کامل]

آشکار کردن معنی کلام . 2 - نسبت دادن حدیث به کسی که حدیث از او روایت شده .