تنشیم

لغت نامه دهخدا

تنشیم. [ ت َ ] ( ع مص ) بوی گوشت بگشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). برگردیدن گوشت و بوی گرفتن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || درشدن در کاری. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آغازکردن کاری را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || در بدی شدن و درآویختن در آن. || بلند گردانیدن ذکر کسی را، یقال : نشم اﷲ ذکره. || زهانیدن زمین آب را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس