تنسیغ

لغت نامه دهخدا

تنسیغ. [ ت َ ] ( ع مص )نرم و فروهشته گردیدن بن دندان. رجوع به تنسیع شود. || بار برزدن درخت از بن سپس ِ بریدن. || شاخ بر شاخ بیرون آوردن خرمادرخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نرم و فرو هشته گردیدن بن دندان ٠ یا شاخ بر شاخ بیرون آوردن خرما درخت ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس