تنسور

پیشنهاد کاربران

تِنسور ریشه در واژه لاتین tendre با تلفظ تِندِره دارد و به معنای تَنِش می باشد. امید اینکه یک روزی فلاسفه علمی از تفسیر تحلیل و محسبات تنسور ریاضی - فیزیک به این حقیقت ماورایی دست یابند که هستی و مکان نامتناهی و بیکران و بینهایت به هستی ها و مکان های محدود و متناهی تقسیم شده اند و این عمل تقسیم هرگز به پایان نخواهد رسید، زیرا اگر این تقسیم پایان پذیرد آنگاه مفاهیم نامتناهی ؛ بیکرانی و بینهایت معنای خود را از دست می دهند و به ترتیب به مفاهیم متناهی ؛ با کران و با نهایت تقلیل می یابند. این تقسیم بطور ضروری صورت گرفته است و نه دلبخواه و اختیاری و یا توسط خواست و اراده آزاد. البته مفاهیم ضرورت و آزادی در پیشگاه خرد محدود انسانی متضاد همدیگر می باشند، اما در عقل بیکران خداوند هر دو یکی می باشند. حال اگر سوال شود که چرا این تقسیم ضرورتا لازم بوده است ؟ پاسخ ساده به این سوال این است که هستی بیکران به خودی خود و یا به امر خداوند هرگز قادر نخواهد بود که از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر بطور کامل تحول یابد. اگر سوال پیش آمد چرا؟ پاسخ ساده این خواهد بود که به علت بیکرانی چنین تحول کاملی به بینهایت زمان ها نیاز خواهد داشت و لذا هرگز به سرانجام نخواهد رسید. اما هستی های محدود و متناهی در چهارچوب مکان های محدود و متناهی در طول یک زمان معین میتوانند بطور کامل از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر تحول یابند. یعنی یک بار و یا بطور بیشمار نزول یابند و دوباره یک بار و یا بطور بیشمار صعود یابند و در پایان نوسانات متوالی و بیشمار نزولی - صعودی دوباره به حالت اولیه برگردند.
...
[مشاهده متن کامل]

تنسور زمان : زمان مطلق یا لحظه حال را در خیال به شکل یک پیکان - > و یا یک بردار در نظر بگیرید که در چله یک کمان نهاده شده و آماده شلیک می باشد و کمانداری که این کمان در دستش قرار دارد مه بانگ باشد. کمانگیر مه بانگ این پیکان را طبق داده های نجوم و کیهان شناسی حدود 13, 78 میلیار سال پیش شلیک نموده است و آنهم در ابعاد سه گانه مکان مطلق و کلیه جهت های آن و آنهم فقط در یک جهت یعنی به سوی آینده. حال از خود بپرسیم که آیا این بردار یا پیکان زمانی روی یک خط مستقیم حرکت می کند و یا روی یک مدار نامرئی دایره ای که جهت آن لحظه به لحظه و همیشه به مقدار معینی در چهارچوب اصل عدم قطعیت هایزنبرگ از صراط مستقیم به سمت مرکز دایره تغییر می یابد؟ اگر روی مدار دایره ای حرکت کند در پایان راه به دست کمانگیر دیگری به نام مه بانگ بعدی میرسد و در چله کمان وی قرار میگیرد و دوباره شلیک می شود. البته این شلیک ها تکرار و مکررات صد درصد نیستند بلکه هر بار هستی و اجزای کثیره اش هرکدام با جلوه و جلال برتر و کمال یافته تری از قبیل ( به استثنای بدی ها که همیشه از مقدار آنها کاسته خواهد شد ) به ظهور میرسند. سوال بعدی آیا تنسور برداری زمان در حرکت دائمی و وقفه ناپذیر خویش مثل عقربه یک قطب نما به سمت شمال و جنوب دارای لغزش می باشد و یا بطور مطلق ثابت و پایدار. بر اساس اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نوک پیکان یا بردار زمان در پیشروی خود روی مدار یک دایره ( ته آن همیشه روی مدار قرار دارد ) به قطر طول پلانک ( 10 بتوان منهای 35 متر ) می چرخد و از آنجائیکه ته پیکان یا بردار هم همزمان روی دایره حرکت می کند، نوک آن یک مسیر منظم مارپیچی در بیرون از دایره و به فاصله طول پلانک از آن را طی می کند. به این معنا که پیکان زمان چرخشی حرکت می کند. بردار زمان مثل کره زمین دارای دو حرکت می باشد، یکی چرخشی و آنهم نه به دور محور خویش بلکه ته آن با حرکتی ثابت روی مدار بزرگ و سر آن دور مرکز یک دایره به قطر پلانک که چرخش آن به شکل یک مخروط می باشد و دیگری حرکت دورانی آن در اطراف مرکز دایره بزرگ. طول زمانی محیط دایره بزرگ هنوز توسط علم نجوم و شاخه تئوریک آن یعنی کیهان شناسی محاسبه و تعیین نگردیده است و برابر است با فاصله زمانی وقوع دو مه بانگ متوالی و برای هر فرد انسانی در هر عصری برابر است با فاصله بین لحظه مرگ در این عالم و لحظه تولد مجدد ( یا لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر ) در عالم بعدی. برای سهولت میتوان آنرا 90 میلیارد سال پنداشت. نیمی از این دهر یا عمر کیهانی به فاز انبساط تعلق دارد و نیم دیگر به فاز انقباض. واحد های ثانیه و دقیقه و ساعت برای زمان تنها مربوط به تقسیمات قرار دادی طول شبانه روز می باشند و با خود زمان حقیقی و واقعی ربطی ندارند. لذا میتوان با خیال راحت زمان را عام ترین نیروی محرکه هستی در نظر گرفت که هستی ( یا محتوای کل جهان ) را لحظه به لحظه با قدم های استوار از مبداء به سوی معاد حرکت می دهد و علت اصلی یک جهت بودن حرکت و تک بعدی بودن آن همین می باشد و واحد اصلی آن واحد نیروی فیزیکی است.

بپرس