تنسف

لغت نامه دهخدا

تنسف. [ ت َ ن َس ْ س ُ ] ( ع مص ) هر دو دست گرفته بپای خود لغزانیدن حریف را در کشتی ، یقال : تنسف فی الصراع ؛ اذا قبض بیدیه ثم عرض له رجله لیعثره. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس