تنساس

لغت نامه دهخدا

تنساس. [ ت َ ] ( ع مص ) لازم گرفتن روایی هر امر. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || شتاب رفتن. ( منتهی الارب ). رفتن و شتاب رفتن.( ناظم الاطباء ). || فرودآمدن در آب خاصه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس