تنزل

/tanazzol/

مترادف تنزل: تخفیف، کاهش، نزول ، فرود آمدن، پایین آمدن، نزول کردن ، کاهش یافتن، کم شدن

متضاد تنزل: ترقی، صعود، صعود کردن، ترقی کردن

برابر پارسی: کاهش، فرودآیی، فرود آمدن، پایین آمدن، پسرفت

معنی انگلیسی:
depression, decline, retrogradation, fall, comedown, degeneracy, degeneration, sag

لغت نامه دهخدا

تنزل. [ ت َ ن َزْ زُ ] ( ع مص ) فروآمدن. ( زوزنی ). فرودآمدن. ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فرودآمدن به درنگ. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). به درنگ و مهلت فرودآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به آهستگی و آرامی فرودآمدن. ( ناظم الاطباء ). نزول کردن. فرودآمدن. پائین آمدن. ( فرهنگ فارسی معین ). یقال : البرکة تتنزل من السماء و تنزلت الملائکة و منه قوله : تنزل من جو السماءیصوب. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) نزول و کاستگی و فرسودگی و پائین آمدگی و معزولی. ( ناظم الاطباء ). نزول. فرودی. ج ، تنزلات. ( فرهنگ فارسی معین ). باکردن و دادن صرف شود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- تنزل قیمت ؛ پائین آمدن قیمت اشیاء. ارزان شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- تنزل مقام ؛ پایین آمدن مقام یا رتبه. مقابل ترفیع. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

نزول کردن، فرود آمدن، پایین آمدن
۱ - ( مصدر ) نزول کردن فرود آمدن پایین آمدن . ۲ - ( اسم ) نزول فرودی . جمع : تنزلات . یا تنزل بها ( قیمت ) . پایین آمدن قیمت اشیا ارزان شدن . یا تنزل مقام ( رتبه ) . پایین آمدن مقام ( ربته ) مقابل ترفیع مقام .
یوهانس کشیش و راهب آلمانی که در حدود سال ۱۴۶۵ در پیرنا متولد شد و به شال ۱۵۱۹ درگذشت . مواعظ او در مورد بخشایش و اغماض گناهان یکی از علل بروز اعتراض لوتر و هیجان اصطلاحات مذهبی و بالاخره پیدایش مذهب پرتستان در دین مسیح بود .

فرهنگ معین

(تَ نَ زُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) نزول کردن ، پایین آمدن .

فرهنگ عمید

نزول کردن، فرود آمدن، پایین آمدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تُنَزَّلَ: که نازل شود
معنی تُنَزِّلَ: که نازل کنی - تا نازل کنی
معنی تَنَزَّلُ: نازل می شود
ریشه کلمه:
نزل (۲۹۳ بار)

جدول کلمات

کاهش

مترادف ها

abatement (اسم)
کاهش، جلوگیری، تنزل، تخفیف

degradation (اسم)
تنزل، پستی، تنزل رتبه

decay (اسم)
تنزل، زوال، فساد، خرابی، پوسیدگی، تباهی

depreciation (اسم)
تنزل، استهلاک، کاهش بها، ناچیز شماری

depression (اسم)
تنزل، پریشانی، فرو رفتگی، افسردگی، تو رفتگی، رکود، کسادی، گود شدگی

decadence (اسم)
تنزل، زوال، انحطاط، فساد، آغاز ویرانی

setback (اسم)
تنزل، مانع، شکست

فارسی به عربی

انحطاط , اهدا , کآبة

پیشنهاد کاربران

اسکل
کم شدن
پسرفت. پایین آمدن. فرود آمدن.
ترقی معکوس
فرود آمدن، کم شدن، تخفیف دادن

فرود و سقوط

بپرس