تندیسه. [ ت َ س َ / س ِ] ( اِ مرکب ) بمعنی تندیس است که تمثال و صورت و مانند و غیره باشد. ( برهان ). پیکر و تصویر و تمثال. ( ناظم الاطباء ). صورت که پیکر نیز گویندش. ( شرفنامه منیری ). بمعنی تندس است. ( فرهنگ جهانگیری ) :
بیاراست آن را به مه پیکران
به اشکال تندیسه بیکران.معروفی ( از فرهنگ جهانگیری ).
رجوع به تندیس شود.