فرود کاخ یکی بوستان چو باغ بهشت
هزار گونه در او شکل و تندس و دلبر.
فرخی.
رجوع به تندسه و تندیسه و تندیس شود. || تفسیر تمثال هم هست. ( برهان ).تندس. [ ت َ ن َدْ دُ ] ( ع مص ) بر زمین افتادن و دست بر دهان نهادن ، یقال : ندس به الارض فتندس ؛ ای وقع فوضع یده علی فمه. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || پرسیدن خبر از جایی که ترا ندانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و عبارة الاساس : فلان یتندس عن الاخبار و یتحدس عنها؛ یتبحث عنها لیعلم منها ما هو خفی علی غیره. ( اقرب الموارد ). || از اطراف و جوانب جاری شدن آب چاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).