تند کردن


معنی انگلیسی:
quicken, sharpen, speed, wing, to guicken, to accelerate, to set fast, to make pungent

لغت نامه دهخدا

تند کردن. [ ت ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآغالانیدن کسی : آغالش ؛ تند کردن دو تن بر یکدیگر. ( فرهنگ اسدی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || سریع کردن در رفتارو حرکت. || زبان گز کردن غذا با افزودن ادویه و جز آن. رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

بر آغالانیدن کسی را : آغالش تند کردن دو تن بر یکدیگر . یا سریع کردن در رفتار و حرکت .

واژه نامه بختیاریکا

هُلُنگ کردِن

مترادف ها

accelerate (فعل)
شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن

sharpen (فعل)
تند کردن، تیز کردن، تقلب کردن، تیز شدن، نوک تیز کردن

فارسی به عربی

اشحذ , عجل

پیشنهاد کاربران

بپرس