تند زبان

/tondzabAn/

معنی انگلیسی:
eloquent or fluent, cat

لغت نامه دهخدا

تندزبان. [ ت ُ زَ] ( ص مرکب ) فصیح و حراف و سخن آرا. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

فصیح و حراف و سخن آرا

فرهنگ عمید

۱. کسی که خوب سخن بگوید و هنگام حرف زدن زبانش نگیرد، تیززبان، زبان آور.
۲. کسی که سخن درشت بگوید.

پیشنهاد کاربران

سیف زبان . [ س َ / س ِ زَ ] ( ص مرکب ) شخصی که در زبانش اثر عظیم باشد. ( آنندراج ) . کسی که زبان او همیشه به بدگویی عادت کرده و از مردم بد میگوید. ( ناظم الاطباء ) .
آتش زبان . [ ت َ زَ ] ( ص مرکب ) تیز و تند زبان : سعدی آتش زبانم وز غمت سوزان چو شمعبا همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست . سعدی .
جریر

بپرس