تنجیه

لغت نامه دهخدا

( تنجیة ) تنجیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) برهانیدن. ( تاج المصادربیهقی ) ( زوزنی ) ( از دهار ) ( از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ). رستن و رهانیدن ( لازم و متعدی است ). ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بر بالا افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). بر بالای زمین افکندن و بدین معنی است. قوله تعالی : فالیوم ننجیک ببدنک ( آنندراج ). || انباشتن زمین را و بلند کردن آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یقال : نجی فلان ارضه ،اذا کسبها و رفعها و مخاقة الغرق. ( ناظم الاطباء ).

تنجیة. [ ت َ ی َ ] ( اِخ ) شهر معروف مراکش در نزدیکی جبل الطارق که تنجه گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به طنجه شود.

فرهنگ فارسی

شهر معروف مراکش در نزدیکی جبل الطارق که تنجه گویند .

پیشنهاد کاربران

بپرس