تنبیه کردن


مترادف تنبیه کردن: مجازات کردن، گوشمالی دادن، تادیب کردن، توبیخ کردن، آگاه ساختن، واقف کردن، متنبه ساختن، بیدار کردن، هشیار کردن

معنی انگلیسی:
amerce, baste, chasten, chastise, discipline, doom, punish, to punish, trim

لغت نامه دهخدا

تنبیه کردن. [ تَم ْ ک َ دَ] ( مص مرکب ) چوب زدن و کتک زدن و سیاست کردن. ( ناظم الاطباء ). || آگاه کردن. ( ناظم الاطباء ).
- تنبیه و تأکید کردن ؛ باربار و بسختی نصیحت کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- بیدار کردنهوشیار ساختن . ۲ - آگاه کردن . ۳ - گوشمال دادن مجازات کردن .

واژه نامه بختیاریکا

پوز مال دادن؛ چَپه لِرن کردن؛ دَم کُفتن؛ کند کُفتن؛ کووکِردِن؛ لاش ( کوو ) کِردِن؛ نسق کِردِن؛ لر دادن به چو؛ هار کِردِن؛ به میخ کشیدِن

مترادف ها

amerce (فعل)
جریمهء کردن، تنبیه کردن، تادیب کردن

punish (فعل)
تنبیه کردن، مجازات کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن

flog (فعل)
تنبیه کردن، شلاق زدن، تازیانه زدن، انتقاد سخت کردن

castigate (فعل)
تنبیه کردن

penalize (فعل)
تنبیه کردن، جریمه کردن، تاوان دادن

chastise (فعل)
تنبیه کردن، توبیخ و ملامت کردن

scourge (فعل)
تنبیه کردن، تازیانه زدن

horsewhip (فعل)
تنبیه کردن، شلاق زدن

reprimand (فعل)
تنبیه کردن، سرزنش کردن، مجازات کردن

فارسی به عربی

اجلد , عاقب , مازق , وبخ

پیشنهاد کاربران

سیاست راندن. [ سیا س َ دَ ] ( مص مرکب ) مجازات و عقوبت کردن : پس از آن به سیاست راندن حاجت نیاید و ارسلان نیز بازگشت. ( تاریخ بیهقی ) . و هرگاه که پادشاه عطا ندهد و سیاست هم بر جایگاه نراند همه کارهای بر وی شوریده و تباه گردد. ( تاریخ بیهقی ) . که وی عامل هرات بود و با بوسعید خاص که. . . بر مالشان حاصلها فرودآمد چه سیاستها راندن فرمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 124 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

دمی بیش بر من سیاست نراند
عقوبت بر او تا قیامت بماند.
سعدی.

دراز کردن

بپرس