تنبیه کردن
مترادف تنبیه کردن: مجازات کردن، گوشمالی دادن، تادیب کردن، توبیخ کردن، آگاه ساختن، واقف کردن، متنبه ساختن، بیدار کردن، هشیار کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- تنبیه و تأکید کردن ؛ باربار و بسختی نصیحت کردن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
جریمهء کردن، تنبیه کردن، تادیب کردن
تنبیه کردن، مجازات کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن
تنبیه کردن، شلاق زدن، تازیانه زدن، انتقاد سخت کردن
تنبیه کردن
تنبیه کردن، جریمه کردن، تاوان دادن
تنبیه کردن، توبیخ و ملامت کردن
تنبیه کردن، تازیانه زدن
تنبیه کردن، شلاق زدن
تنبیه کردن، سرزنش کردن، مجازات کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سیاست راندن. [ سیا س َ دَ ] ( مص مرکب ) مجازات و عقوبت کردن : پس از آن به سیاست راندن حاجت نیاید و ارسلان نیز بازگشت. ( تاریخ بیهقی ) . و هرگاه که پادشاه عطا ندهد و سیاست هم بر جایگاه نراند همه کارهای بر وی شوریده و تباه گردد. ( تاریخ بیهقی ) . که وی عامل هرات بود و با بوسعید خاص که. . . بر مالشان حاصلها فرودآمد چه سیاستها راندن فرمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 124 ) .
... [مشاهده متن کامل]
دمی بیش بر من سیاست نراند
عقوبت بر او تا قیامت بماند.
سعدی.
... [مشاهده متن کامل]
دمی بیش بر من سیاست نراند
عقوبت بر او تا قیامت بماند.
سعدی.
دراز کردن