تنأنو

لغت نامه دهخدا

تنأنؤ. [ ت َ ن َءْ ن ُءْ ] ( ع مص ) عاجز و قاصر گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سست شدن در رأی و آمیختن آن. ( از اقرب الموارد ). || سست و فروهشته شدن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). سست و ناتوان و عاجز شدن در امری. منه قول علی لسلیمان بن صرد و کان قد تخلف عنه یوم الجمل ثم اتاه بعد «تنانأت وتراخیت » یرید ضعفت و استرخیت. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس