تنافور

لغت نامه دهخدا

تنافور. [ ت َ ] ( اِ ) مقداری از گناهان باشد به شریعت زردشت. ( برهان ). محکوم بسبب گناهان در دین زرتشتی. ( فرهنگ فارسی معین ). بمعنی گناه اندک بر وفق شریعت زردشت چنانکه ما صغیره گوییم. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مقداری از گناهان و گناهان صغیره. ( ناظم الاطباء ). در پهلوی تناپور در وندیداد، فرگرد 4 بند 17 تنمپیریئیت آمده مرکب از کلمه تن و مصدر پر . همین مصدر در اوستا برابرکردن وسنجیدن و انباردن است. در گزارش پهلوی در توضیح کلمه مذکور وندیداد آمده تناپوهر بود کسی که پنج بارگناه ( اردش ) از او سر بزند و در دین زرتشتی تنافور یعنی محکوم است. ( از یادداشتهای تفسیر وندیداد پور داود حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت )محکوم بسبب گناهان ( در دین زرتشتی ) .

فرهنگ معین

(تَ فُ ) [ په . ] (اِ. ص . )=تناپور. تناپوهر: در دین زرتشتی نام گناهی است که گناهکار مرتکب آن نمی تواند از پُل چینود بگذرد، گناه نابخشودنی .

فرهنگ عمید

۱. گناه، بزه.
۲. گناه نابخشودنی.
۳. (اسم، صفت ) کسی که به واسطۀ ارتکاب گناه محکوم شده باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس