تناظر
/tanAzor/
مترادف تناظر: تشابه، قرینه، مباحثه، مناظره، مناظره کردن، باهم بحث ومجادله کردن، به یکدیگر نظر کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. با هم در امری گفتگو و جدال کردن.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
تَناظُر (correspondence)
در ریاضیات، رابطه ای بین دو مجموعه، به نحوی که هر عضومجموعۀ اول به یک یا چند عضو مجموعۀ دوم مربوط شود. این یک یا چند عضو را متناظر یا نظیر می نامند. مثلاً اگرA مجموعۀ عضوهای یک خانواده وB مجموعۀ ماه های سال باشد و رابطه نیز به صورت «روز تولد.... در ماه ..... است» تعریف شود، تناظری بینAوB برقرار می گردد. تناظر یک به یک بین دو مجموعه وقتی برقرار است که هر عضو از مجموعۀ اول دقیقاً یک متناظر در مجموعۀ دوم، و هر عضو مجموعۀ دوم دقیقاً یک متناظر در مجموعۀ اول داشته باشد.
در ریاضیات، رابطه ای بین دو مجموعه، به نحوی که هر عضومجموعۀ اول به یک یا چند عضو مجموعۀ دوم مربوط شود. این یک یا چند عضو را متناظر یا نظیر می نامند. مثلاً اگرA مجموعۀ عضوهای یک خانواده وB مجموعۀ ماه های سال باشد و رابطه نیز به صورت «روز تولد.... در ماه ..... است» تعریف شود، تناظری بینAوB برقرار می گردد. تناظر یک به یک بین دو مجموعه وقتی برقرار است که هر عضو از مجموعۀ اول دقیقاً یک متناظر در مجموعۀ دوم، و هر عضو مجموعۀ دوم دقیقاً یک متناظر در مجموعۀ اول داشته باشد.
wikijoo: تناظر
مترادف ها
ارتباط، مکاتبه، مطابقت، مکاتبات، تناظر، مراسلات، تشابه
پیشنهاد کاربران
هم نگری، هم آوردی، رویارویی
اصل تناظر در حقوق آیین دادرسی مدنی، حق برابری و فرصت دادن به طرفین دعوا برای ارائه ادله جهت دفاع در جلسه دادرسی.
همنگاری