تناس
/tanAs/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
تِناس . در زبان لکی به بوی بد می گویند بو تِناس یعنی بوی مُردار و بوی بد
بو تِناس اَژی هاتی
یعنی بوگندو کسی که بوی بد میده
بو تِناس اَژی هاتی
یعنی بوگندو کسی که بوی بد میده
تناس/ tn�s : قشر، لایه ای که بر اثر آفتاب، باد یا تشنگی روی لب ها بندد.
زبانزد:
لبهایش تناس بسته و خشک بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
زبانزد:
لبهایش تناس بسته و خشک بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی