تن داشتن

گویش مازنی

/tan daashten/ قبول داشتن – اعتراف کردن – پذیرفتن

پیشنهاد کاربران

در معنی پوشیدن هم استعمال شده و یا محافظ جان کردن
مسعود سعد سلمان:
انده ارچه بدازمون تیری است صبر تن دار نیک خفتانی است

بپرس