تن باه. [ تَم ْ ] ( اِ ) جوالیقی در المعرب ص 91 این کلمه را بمعنی حارس بدن و تجفاف را معرب آن می داند. و شاید تن پاه یا تن پای بمعنی برگستوان و زره و... در گذشته متداول بوده است. ظاهراً مرکب از تن ( بدن ). و پا... ( پاینده از پاییدن ، مراقبت کردن ، محافظت کردن ).
فرهنگ فارسی
جوالیقی در المعرب صفحه ۹۱ این کلمه را به معنی حارس بدن و تجفاف را معرب آن می داند .