تن اسایی
/tanAsAyi/
مترادف تن اسایی: ( تن آسایی ) تنبلی، تن پروری، کاهلی، لاقیدی ، رفاه جویی، رفاه طلبی
متضاد تن اسایی: ( تن آسایی ) کوشایی، تلاشگری، جهد
معنی انگلیسی:
فرهنگ عمید
۲. تن پروری.
مترادف ها
سستی، رخوت، تنبلی، راحت طلبی، تن اسایی
صندلی راحتی، سالن، تن اسایی، سالن استراحت، محل استراحت، اطاق استراحت، وقت گذرانی به بطالت
فرصت، مجال، اسودگی، تن اسایی، فراغت، وقت کافی
تن اسایی، خود خوشایندی، از خود راضی گری
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تن آسانی/ تن آسایی ( ( در متون معتبر فارسی همه جا تن آسانی آمده است و نه تنها آسایی. و اما معنای آن، به خلاف آنچه بعضی گفته اند و در بعضی از فرهنگ ها نیز آمده است، " تنبلی تن پروری" نیست، بلکه" آسودگی جسمانی و مادی رفاه و تنعم" و توسعاً "خوشی و خوشگذرانی" است: ( ( درویشی همی آمد، برهنه پای و آبله کرده و تشنه و گرسنه؛ وی را دید بدان ناز به تن آسانی. روی بدو کرد و گفت: وقت مکافات، جزای من و تو هر دو یکی خواهد بود؟ ) ) ( قابوس نامه، ۲۱ )
... [مشاهده متن کامل]
بُرده این چرخ جفاپیشه به بیدادی
از دلش راحت و از تَنْشْ تن آسانی ( ناصر خسرو )
ایها الناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست ( سعدی )
تن آسان نیز به معنی" آسوده حال، مرفه و متنعم" است:
سرای سپنجی بدین سان بود
یکی خوار و دیگر تن آسان بُوَد. ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۵ ) )
... [مشاهده متن کامل]
بُرده این چرخ جفاپیشه به بیدادی
از دلش راحت و از تَنْشْ تن آسانی ( ناصر خسرو )
ایها الناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست ( سعدی )
تن آسان نیز به معنی" آسوده حال، مرفه و متنعم" است:
سرای سپنجی بدین سان بود
یکی خوار و دیگر تن آسان بُوَد. ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۵ ) )
تن پروری