همان به که سوی خراسان شویم
ز پیکار دشمن تن آسان شویم.
فردوسی.
تن کشته با مرده یکسان شودطپد یکزمان پس تن آسان شود.
فردوسی.
فزونی نجوید، تن آسان شودچو بیشی سگالد، هراسان شود.
فردوسی.
همه برچاه همی ترسم و برجان که مبادچاه و جانی که تن آسان شدنم نگذراند.
خاقانی.
مخور باده در هیچ بیگانه بوم تن آسان مشو تا نباشی به روم.
نظامی.
رج__وع به تن آسان و تن آسانی شود.