برفتن دوهفته درنگ آمدش
تن آسان خراسان بچنگ آمدش.
فردوسی.
هر آنگه که باشی تن آسان ز رنج ننازی به تاج و ننازی به گنج.
فردوسی.
تن آسان به سوی خراسان کشیدسپه را به آیین ساسان کشید.
فردوسی.
تن آسان نبوده ست بی رنج کس نهاد زمانه بر اینست و بس.
فردوسی.
تن آسان بدی شاد و پیروزبخت چرا کردی آهنگ این تاج و تخت.
فردوسی.
شادمانه زی و تن آسای باش به عدو بازدار رنج و تعب.
فرخی.
از کف او چنان هراسد بخل که تن آسان تندرست از تب.
فرخی.
جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست آن مهتر کریم خصال ملک نژاد.
فرخی.
شادمان باد و تن آسان و بکام دل خویش دشمنان را ز نهیبش دل و جان اندروای.
فرخی.
نباید مرترا مرز خراسان هم ایدر باش دلشاد و تن آسان.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).
و برتختی می نشست در صدر و دور او آذینها گرفته و آن را مردی پنج می کشیدند و از هندوستان به بلخ هم بر این جمله آمده بودکه تن آسان تر و آرامتر بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 246 )....و بدانند که اگر پدر ما گذشته شد ما ایشان رانخواهیم گذاشت که خواب ببینند و خوش و تن آسان باشند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 284 ).ز روزگار نداریم هیچگونه گله
که سخت خرم و با نعمت و تن آسانیم.
مسعودسعد.
از گشت چرخ کار به سامان نیافتم وز دور دهر عمر تن آسان نیافتم.
خاقانی.
تن آسان کسی کو قویدل تر است.نظامی.
|| تندرست. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). تناسا و تناسان هر دوبمعنی آسوده تن و صحیح المزاج. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || کاهل. تنبل. راحت طلب. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ) : تن آسان نگردد سر انجمن
همه بیم جان باشد و رنج تن.
فردوسی.
تن آسان غم و رنج بار آوردچو رنج آوری گنج بار آورد.
فردوسی.
غره شدی بدانچه پسندیدت هرکاهلی خسیس تن آسانی.بیشتر بخوانید ...