تن آسائی و کاهلی دور کن
بکوش و ز رنج تنت سور کن.
فردوسی.
تن آسائی خویش جستن در این نه افروزش تاج و تخت و نگین.
فردوسی.
چه جستن جز ازتخت و تاج و نگین تن آسائی و گنج ایران زمین.
فردوسی.
بهشت تن آسائی آنگه خوری که بر دوزخ نیستی بگذری.
سعدی ( بوستان ).
رجوع به تن آسائی شود.