( تن آسا ) تن آسا. [ ت َ ] ( ص مرکب ) تناسا و تناسان هر دو بمعنی آسوده تن و صحیح المزاج. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تن آسا و تن آسای ، کسی که همیشه خویشتن را پرورش می دهد و نوازش می کند. ( ناظم الاطباء ). تن آساینده. تن پرور. آسایش خواه : در اوهرکه گویی تن آساتر است همو بیش با رنج و دردسر است.
اسدی ( گرشاسبنامه چ یغمائی ص 117 ).
رجوع به تن آسائی و تن آسای شود.
فرهنگ فارسی
( تن آسا ) تناسا و تناسان هر دو به معنی آسوده تن و صحیح المزاج . تن آسا و تن آسای کسی که همیشه خویشتن را پرورش می دهد و می نوازد . تن آسوده، خوشگذرانی، آسایش، تن پروری، آسودگی، تن آسوده، خوشگذرانی، آسایش، تن پروری، آسودگی
فرهنگ عمید
( تن آسا ) کسی که همواره در بند آسایش و آسودگی است، آسوده تن، خوش گذران.
مترادف ها
complacent(صفت)
از خود راضی، عشرت طلب، تن اسا، خود خوشنود
self-affected(صفت)
تن اسا، خود پسند
فارسی به عربی
راضی
پیشنهاد کاربران
راحت طلب
آسا بچم گونه امده و در نوشته های کهن همه تن اسان امده گمانم اینگونه باشد دراو هرکه گویی تن اسانتراست چرا که تن اسان بچم تن پروری است