تمیدن

لغت نامه دهخدا

تمیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) شکسته زبان سخن گفتن. فافا گفتن. لکنت داشتن زبان. گرفتن زبان. کژزبان بودن. و تمنده نعت فاعلی این مصدر است. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). || آماسیدن. آماهیدن. ورم کردن. ( ایضاً ).

فرهنگ فارسی

شکسته زبان سخن گفتن فافا گفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس