تمول

/tamavvol/

مترادف تمول: استطاعت، تمکن، تنعم، ثروت، دارایی، مال، مکنت، منال، وسع ، توانگری، ثروتمندی، مالداری، توانگر شدن، دارا شدن، مالدار شدن، ثروتمندشدن

متضاد تمول: فقر، نداری، مفلس شدن، ورشکستن، ورشکسته شدن

برابر پارسی: توانگری، دارا شدن

لغت نامه دهخدا

تمول. [ ت َ م َوْ وُ ] ( ع مص ) مالدار شدن. ( زوزنی ). مال داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیارمال شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مالدار شدن و دولتمندی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مالداری و دولت و ثروت و مکنت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مالدارشدن، مال بسیاربدست آوردن، توانگری
۱- ( مصدر ) توانگر شدن ثروتمند گشتن . ۲ - ( اسم ) توانگری مالداری . جمع : تمولات .

فرهنگ معین

(تَ مَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) توانگر شدن ، ثروتمند شدن .

فرهنگ عمید

۱. مال دار شدن، مال بسیار به دست آوردن، ثروتمند شدن.
۲. توانگری.

مترادف ها

wealth (اسم)
غنا، وفور، سامان، دارایی، خواست، سرمایه، مال، زیادی، ثروت، توانگری، تمول، سرکیفی

richness (اسم)
غنا، تمول

فارسی به عربی

ثروة

پیشنهاد کاربران

بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گشتن. ایراق. ( تاج المصادر بیهقی ) . استمالة. ( منتهی الارب ) . اکنار. ( منتهی الارب ) .

بپرس