تمور

لغت نامه دهخدا

تمور. [ ت َ م َوْ وُ ] ( ع مص ) آمدن و رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ریختن پشم ستور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || به چپ و راست رفتن موی و پشم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ناویدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

تمور. [ ت ُ ] ( ع اِ ) ج ِ تمر. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تمر شود.

تمور. [ت ِ ] ( اِخ ) رجوع به امیرتیمور و تاریخ گزیده شود.

فرهنگ فارسی

جمع تمر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَمُورُ: حرکاتی مانند دود انجام میدهد (پیچ وتاب میخورد و در فضا محو میشود.کلمه مور که مصدر فعل تمور است ،به معنای تردد درآمد و شد است ، نظیر کلمه موج که آن نیز به همین معنا است )
ریشه کلمه:
مور (۳ بار)

جریان سریع «مارَالدَّمُ عَلی وَجْهِهِ» خون بسرعت بر چهره‏اش جاری شد (راغب). . روزی که آسمان بشدّت جریان کند ظاهراً در روز قیامت در اثر اختلال نظم هوای اطراف زمین به صورت گردباد شدید و سهمگین درخواهد آمد. . آیا ایمنید آنکه حکمش در آسمان جاری است شما را به زمین فرو برد آنگاه که بشدت می‏گردد. مور ظاهراً حرکت یکنواخت نیست بلکه گردبادی و مارپیچی است که توأم با حرکت و برگشت است در مجمع فرموده:«اَلْمَوْرُ تَرَدُّدُ الشیْ‏ءِ بِالذِّهابِ وَ الْمَجی‏ءِ کَمایَتَرِدَّدُ الدُّخانُ» در نهج البلاغه خطبه 161 فرموده: «تَمُورُ فی بَطْنِ ‏أُمِکَ جَنیناً»

پیشنهاد کاربران

بپرس