تموج داشتن

مترادف ها

vibrate (فعل)
لرزیدن، نوسان کردن، تکان خوردن، جنبیدن، ارتعاش داشتن، مرتعش کردن، تموج داشتن

undulate (فعل)
موج دار کردن، نوسان داشتن، تموج داشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس