تمنن

لغت نامه دهخدا

تمنن. [ ت َ م َن ْ ن ُن ْ ] ( ع مص ) سست و مانده نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ناراحت کردن کسی را بوسیله ٔمنت گذاردن ؛ تمنّن فلان فلاناً. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تَمْنُن: منّت نگذار (ازکلمه منّ به معنی نعمت دادن زیاد و باارزش است لذا زیاد شمردن نعمت تنها از جانب خدایتعالی نیکوست واز جانب غیر او زشت استجمله "وَلَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ "یعنی کارخیرت در نظرت بزرگ نیاید)
معنی تَسْتَکْثِرُ: در نظرت بزرگ بیاید(در جمله "وَلَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ "کارخیرت در نظرت بزرگ نیاید)
ریشه کلمه:
منن (۲۷ بار)

«تَمْنُنْ» از مادّه «منّت» در این گونه موارد به معنای سخن و گفتاری است که بیانگر اهمیت نعمتی است که انسان به دیگری داده است، و از اینجا رابطه آن با مسأله «استکثار» (طلب فزونی) روشن می شود; چرا که اگر انسان خدمتش را ناچیز بشمرد انتظار پاداشی ندارد، چه رسد به این که فزونی بطلبد، و به این ترتیب، منت گذاردن همیشه سرچشمه «استکثار» است، عملی که ارزش نعمت را به کلّی از بین می برد.

پیشنهاد کاربران

بپرس