تمن

لغت نامه دهخدا

تمن. [ ت َ م َ ] ( اِ ) میغ را گویند و آن بخاری باشد تاریک ملاصق بر روی زمین و به عربی ضباب خوانند. ( برهان ) ( از آنندراج ). میغ و ضباب. ( ناظم الاطباء ).

تمن. [ ت ُ م َ ] ( ترکی - مغولی ، اِ )ده هزار... ( غیاث اللغات ). مأخوذ از ترکی ده هزار ومبلغ ده قران. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تومان شود.

فرهنگ فارسی

میغ را گویند و آن بخاری باشد تاریک ملاصق بر روی زمین و به عربی ضبابا خوانند . میغ و ضباب .

گویش مازنی

/temen/ زمان – گاه - تومان – واحد پول

پیشنهاد کاربران

اصل کلمه ی تمن مازندرانی است به معنی زمان وسال که الان زبانشناسان کرد این کلمه رو از ادبیات مازندرانی بعنوان وام واژه به ادبیات خودشون اضافه کردن
به زبان کردی یعنی عمر
تلفظ عامیانه تومان است.

بپرس