تملیط. [ ت َ ] ( ع مص ) گل اندودن دیوان را. || یک مصراع شعر گفتن و مصراع ثانی گفتن دیگری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : ملط له تملیطاً. ( اقرب الموارد ).