تملق گفتن


معنی انگلیسی:
court, fawn, flatter, toady

لغت نامه دهخدا

تملق گفتن. [ ت َ م َل ْ ل ُ گ ُ ت َ ]( مص مرکب ) خوش آمد گویی. مدح گفتن. تصلف. گفتن محاسنی که در سجیه طرف مقابل نباشد. رجوع به تملق شود.

فرهنگ فارسی

خوش آمد گویی . مدح گفتن

مترادف ها

flatter (فعل)
چاپلوسی کردن، تملق گفتن از، خوشامد گویی کردن، خوشامد گفتن، تملق گفتن

fawn (فعل)
بچه زاییدن، اظهار دوستی کردن، تملق گفتن

sweet-talk (فعل)
چاپلوسی کردن، ریشخند کردن، تملق گفتن

فارسی به عربی

ظبی

پیشنهاد کاربران

مداهنه
سگ زبانی. [ س َ زَ ] ( حامص مرکب ) چاپلوسی و تملق :
خواند سگ را بسگ زبانی خویش
سگ دویدش بمهربانی پیش.
نظامی.
خوش رقصی کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاپلوسی کردن. خودشیرینی کردن. تملق گفتن. ( یادداشت مؤلف ) .

بپرس