تملاق

لغت نامه دهخدا

تملاق. [ ت ِ م ِل ْ ل ] ( ع مص )چاپلوسی کردن. تملق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تودد و تلطف بکسی و نرم گردانیدن کلام و تذلل : و حب تملاق و حب هو القتل. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس