تمغا کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به اصطلاح شعرا مکرر بستن مضمون خود بود و اگر از غیری باشد دزدی یا ابتذال است و این از آن جهت است که گویا مهر خود می کند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) :
هیچ فرقی در میان رخش گلگون تو نیست
این همان معنی بود گویا که تمغا کرده اند.اشرف ( ازبهار عجم ) ( آنندراج ).
رجوع به تمغا شود.