تمطط. [ ت َ م َطْ طُ ] ( ع مص ) دراز و کشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تمدد. ( زوزنی ). تمدد و تلزج. یقال له : دبس یتمطط، ای یتمدد لخثورته. ( اقرب الموارد ). || برکشیده گردیدن ابرو و رخسار. || سخن رنگارنگ آوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کشیدن کلام و تلوین در آن. ( از اقرب الموارد ).