تمضمض

لغت نامه دهخدا

تمضمض. [ ت َ م َ م ُ ] ( ع مص ) آب در دهان جنبانیدن جهت وضو. یقال : تمضض للوضوء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || درآمدن آب در دهان بوقت وضو. ( منتهی الارب ). || درآمدن خواب در چشم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بجنبش درآمدن خواب در چشم.( ناظم الاطباء ). و گویند: ما تمضمضت ؛ ای ما نمت. ( ازاقرب الموارد ). || بانگ کردن سگ در پی کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مضمضه کردن، آب دردهان گرداندن
۱ - ( مصدر ) مضمضه کردن آب در دهن گرداندن . ۲ - ( اسم )مضمضه .

فرهنگ معین

(تَ مَ مُ ) [ ع . ] (مص ل . ) مضمضمه کردن ، آب در دهان گردانیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس