تمصیر. [ ت َ ] ( ع مص ) کم کردن و کم دادن دهش را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کم کردن چیزی و بتدریج کاستن دهش را یا عطا کردن اندک اندک. یقال : مصر علیه العطاء اذا قلله ُ. ( از اقرب الموارد ). || شهر ساختن جای و فراهم آوردن اهل آن را در وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شهرقرار دادن جای را. یقال : مصر الامصار کما یقال مدن المدائن. ( از اقرب الموارد ). || اندک شیر گردیدن ماده بز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).کند شیرده شدن میش. ( از اقرب الموارد ). || به گل سرخ رنگ کردن جامه را. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
کم کردن و کم دادن دهش را . کم کردن چیزی و بتدریج کاستن دهش را یا عطا کردن اندک اندک .