تمصر

لغت نامه دهخدا

تمصر. [ ت َ م َص ْص ُ ] ( ع مص ) به سر انگشتان و یا به سبابه ابهام دوشیدن. || باقی شیر را دوشیدن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کم شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کم شدن عطاء و یا چیزی. ( از اقرب الموارد ). || پیروی نمودن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پراکنده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).پراکنده شدن قوم. ( از اقرب الموارد ). || شهر شدن جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): مصره ُ فتمصر. ( اقرب الموارد ). || فراهم آمدن هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس