تمشیغ. [ ت َ ] ( ع مص ) به گل سرخ رنگ کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بامشغ ( طین الاحمر ) رنگ کردن جامه را. ( از اقرب الموارد ). رجوع به تمشیق شود. || تلطیخ. ( تاج المصادر بیهقی ). || آلوده و مکدر و معیوب کردن آبروی کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).