تمشیت
/tamSiyyat/
مترادف تمشیت: اداره، راه اندازی، رهبری، مدیریت، راندن، راه انداختن، سروسامان دادن، سامان دهی، سامان بخشی
لغت نامه دهخدا
تمشیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) فارفتن آوردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). راندن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بردن. ( ناظم الاطباء ). || رفتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). لازم و متعدی است. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
۱ - روان کردن برفتن آوردن براه انداختن . ۲ - ( مصدر ) کار گزاردن سر و سامان دادن راندن تمشیت امور .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. راندن.
۳. روان ساختن.
پیشنهاد کاربران
ترتیب دادن ، راه اندازی
هدایت امور
تربیت کردن، ادب کردن
هدایت کردن، به راه انداخن