تمسیک

لغت نامه دهخدا

تمسیک. [ ت َ ] ( ع مص ) چنگ درزدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اعتصام. ( اقرب الموارد ). || خداوند مشک کردن. || بمشک رنگ کردن. || بمشک بیالودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بمشک خوشبوی کردن. || بیعانه دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس