تمسخر
/tamasxor/
مترادف تمسخر: استهزا، تیبا، ریشخند، فسوس، لودگی، مسخره، ریشخند کردن، مسخره کردن، دست انداختن، شوخی
برابر پارسی: ریشخند، دست انداختن، ریش خند
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) مسخره کردن ریشخند زدن . ۲ - ( اسم ) تماخره ریشخند زنی . جمع : تمسخرات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
تمسخر ( انگلیسی: Taunting ) رفتاری است که به منظور تضعیف روحیه یا سلب وجه اجتماعی یک شخص یا یک موضوع، به واسطه شوخی و طنز انجام می گیرد. تمسخر می تواند به شکل رجزخوانی، کنایه یا اشاراتی خنده آور و در عین حال تحقیرآمیز نسبت به یک موضوع خاص، به خصوص در حضور جمع بروز کند. گاه تمسخر می تواند یک ابزار رقابت در مناسبات اجتماعی باشد. در یک وضعیت رقابت، یک یا هر دو رقیب با تمسخر حریف یا مواضع وی، می کوشند بر قضاوت جمع اثر گذاشته و حمایت بیشتری برای خود یا مواضع خود به دست آورند. همراهی جمع و تأیید یکی از رقبا که می تواند به صورت خندیدن یا مشارکت در خنداندن بازتاب یابد، قدرت دفاعی قربانی تمسخر را ضعیف یا سلب می کند. قربانی احساس تحقیر کرده و قدرت خود در ارتباط منطقی با جمع را از دست می دهد. در واقع تمسخر نوعی ترکیب از جعل اطلاعات و کذب منافع است. تمسخر از خلوص اطلاعاتی که اساس قضاوت جمع است کاسته و لذت خندیدن را جایگزین منافع عمیقتر می کند. [ ۱] [ ۲]
منسوب به حافظ
تمسخر با توجه به ظاهر اجرایی، دارای انواع مختلفی است و می تواند در حرکات، گفتار، تصویر و دیگر شیوه های ارتباطی به اجرا گذاشته شود.
استفاده از کلام، خواه کتبی یا شفاهی، در نظم یا به نثر می تواند ابزار تمسخر رقیب قرار گیرد. مانند توصیف خصوصیات جسمی، رفتاری یا عقیدتی رقیب به گونه ای که باعث خنداندن جمع شده و از ارزش و احترام اجتماعی رقیب بکاهد.
تصویرهای با مزه یا کاریکاتور نیز می توانند با نمایش ظاهری مضحک از یک موضوع، ابزار تمسخر و تضعیف وضعیت یا موقعیت رقیب یا مواضع وی قرار گرفته و در میدان رقابت اجتماعی، قضاوت جمع را فریب دهند.
در بسیاری از فرهنگها اشارات خاصی با تغییر حالات صورت یا حرکت دست و دیگر اندام، مانند نشان دادن زبان، دهن کجی یا نشان دادن انگشتی خاص به حضار، می تواند قصد تمسخر را نمایش دهد. [ ۳] [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمنسوب به حافظ
تمسخر با توجه به ظاهر اجرایی، دارای انواع مختلفی است و می تواند در حرکات، گفتار، تصویر و دیگر شیوه های ارتباطی به اجرا گذاشته شود.
استفاده از کلام، خواه کتبی یا شفاهی، در نظم یا به نثر می تواند ابزار تمسخر رقیب قرار گیرد. مانند توصیف خصوصیات جسمی، رفتاری یا عقیدتی رقیب به گونه ای که باعث خنداندن جمع شده و از ارزش و احترام اجتماعی رقیب بکاهد.
تصویرهای با مزه یا کاریکاتور نیز می توانند با نمایش ظاهری مضحک از یک موضوع، ابزار تمسخر و تضعیف وضعیت یا موقعیت رقیب یا مواضع وی قرار گرفته و در میدان رقابت اجتماعی، قضاوت جمع را فریب دهند.
در بسیاری از فرهنگها اشارات خاصی با تغییر حالات صورت یا حرکت دست و دیگر اندام، مانند نشان دادن زبان، دهن کجی یا نشان دادن انگشتی خاص به حضار، می تواند قصد تمسخر را نمایش دهد. [ ۳] [ ۴]
wiki: تمسخر
مترادف ها
مسخره، ریشخند، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، استهزا
مسخره، ریشخند، طعنه، سخره، تمسخر، استهزاء، سخریه، طنز
مسخره، طعنه، تمسخر، طنز، وارونه گویی، پنهان سازی، گوشه و کنایه و استهزاء
تمسخر
تحقیر، مذمت، بی اعتنایی، حقارت، تمسخر، عار، خردانگاری
کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی
سخره، تمسخر، مایه خنده و تمسخر، استهزاء، سخریه
تمسخر، استهزاء، خنده، پوزخند، نیشخند
تمسخر، استهزاء، خنده نیش دار، خنده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دوستان پارسی دوست . لطفا مترادف ها را به عربی ننویسید .
دوستان عزیز مترادف هایی که می نویسید اکثرا عربی هستند . سعی کنید مترادف ها به پارس سره باشد
قاف . قاف انداختن. قاف زدن.
تَمَسخُر/تَسْخَر /سُخْریّه ( ( تَمَسْخُر در لغت عرب نیامده و از ساخته های فارسی زبانان در دوران متاخر است. در عربی برای بیان این معنی تَسْخَر ( مصدر متعدی ) ، به فتح اول و سکون دوم و فتح سوم، یا سُخْریّه ( اسم ) ، به ضمّّ اول و سکون دوم، می گویند که هر دو در فارسی نیز به کار رفته است:
... [مشاهده متن کامل]
تَسْخَرَت بر آینه نَبْوَد به روی خود بُوَد
زانکه رویت هست تسخر گاه هر روشن روان ( مولوی، دیوان کبیر ) ( ( گفت مرا بر تو آرزویی هست و آن آن است که برای من امانی بنویسی که اگر وقتی تو پادشاه شوی مرا از تو امان باشد. گفت سُخْریّه می کنی از من. . . مرا پادشاهی از کجا باشد؟ ( تفسیر ابوالفتح، جلد ۱۲ صفحه ۱۷۹ )
چون تمسخر هم در نوشتار و هم در گفتار فارسی رایج شده و کاملاً جا افتاده است باید استعمال آن را جایز دانست. با این همه به جای آن می توان گفت: ریشخند یا استهزا. ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۲ ) )
... [مشاهده متن کامل]
تَسْخَرَت بر آینه نَبْوَد به روی خود بُوَد
زانکه رویت هست تسخر گاه هر روشن روان ( مولوی، دیوان کبیر ) ( ( گفت مرا بر تو آرزویی هست و آن آن است که برای من امانی بنویسی که اگر وقتی تو پادشاه شوی مرا از تو امان باشد. گفت سُخْریّه می کنی از من. . . مرا پادشاهی از کجا باشد؟ ( تفسیر ابوالفتح، جلد ۱۲ صفحه ۱۷۹ )
چون تمسخر هم در نوشتار و هم در گفتار فارسی رایج شده و کاملاً جا افتاده است باید استعمال آن را جایز دانست. با این همه به جای آن می توان گفت: ریشخند یا استهزا. ) )
( ( نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی، ص۱۱۲ ) )
تفاوت استهزا و تمسخر: استهزا در جایی به کار می رود که شخص بدون اینکه کاری انجام داده باشد مسخره شود؛ ولی تمسخر در آنجاست که به سبب کاری که انجام داده مسخره شود
مسخره کردن چیزی یا کسی
مسخره کردن، مسخره، شوخی، ریشخند، ریش خند، دست انداختم و. . . .
مسخره کردن
تمسخر از مسخره میاد
تمسخر از مسخره میاد
ریشخند
مسخره کردن