تمرگیدن


مترادف تمرگیدن: نشستن، خوابیدن

معنی انگلیسی:
sit

لغت نامه دهخدا

تمرگیدن. [ ت َ م َ دَ ] ( مص ) کلمه اهریمنی نشستن. خفتن وآن نفرین گونه ای است در تداول زنان. بتمرگ ، بنشین بطور نفرین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چمن بی گل و برگم شده پیرامن ارگم
من در او چون بتمرگم
اشک مانند تگرگم نگر ای ابر مطیرم
بر رخ همچو زریرم.
شوریده شیرازی ( یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( تمرگید - - بتمرگ - - ) نشستن در مورد توهین بطرف گویند ): بتمرگ .
خفتن و آن نفرین گونه ایست در تداول زنان . بتمرگ بنشین .

فرهنگ معین

(تَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) نشستن ، در موقع تحقیر گفته می شود.

فرهنگ عمید

نشستن.

پیشنهاد کاربران

من تصور میکنم بتمرگ یعنی بر تو مرگ بِ به تِ تو مرگ
بتمرگ یعنی مانند بتی بیجان باش و بمیر برای قصد توهین و تحقیر بکار میره مانند خفه شو هست ک منظور ساکت باش از منظر توهین است
امر به نشستن به قصد تحقیر مخاطب از موضع بالادست
بتمرگ از دو واژه بت و مرگ ساخته شده بت یعنی مجسمه و مرگ هم یعنی ساکت شدن و بتمرگ یعنی مثل مجسمه ساکت و خفه شدن و بی حرکت نشستن

بپرس