تمره
لغت نامه دهخدا
تمرة. [ ت َ رَ ] ( ع ص ) نفس تمرة؛ نفس خوش و طیب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تمرة. [ ت ُ رَ ] ( ع اِ ) پی باریک سوفار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تمرة. [ ت ُم ْ م َ رَ ] ( ع اِ ) ترند که مرغی است کوچکتر از گنجشک. ج ، تمامیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).عصفورالسیاح ؛ از انواع پرندگان خرد. ( دزی ج 1 ص 3 ).
تمرة. [ ت َ رَ ] ( اِخ ) دهی است به یمامه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به معجم البلدان شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید