تمدین. [ ت َ ] ( ع مص ) شهر ساختن. ( تاج المصادر بیهقی ). شهر کردن. ( زوزنی ). شهر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || ثابت و مقیم گردانیدن بجایی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).تمدین. [ ت َ م َ ی ُ ] ( ع مص ) نازپرورده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تنعم. ( اقرب الموارد ).