تمدن آمودریا ( به انگلیسی: Oxus Civilization ) یا مجموعهٔ باستان شناسی باختر - مرو ( به انگلیسی: Bactria–Margiana Archaeological Complex یا بطور اختصار BMAC ) عنوانی است که به تمدن عصر برنز در آسیای میانه می دهند، و بیشینهٔ آن به پیرامون ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۷۰۰ پیش از میلاد می رسد و در حوزه های ترکمنستان، شمال افغانستان و ایران، جنوب ازبکستان و غرب تاجیکستان، و مرکز آن در شمال آمودریا ( لاتین: Oxus ) واقع بوده است. پایگاه های ( ساحات ) باستان شناسی متعلق به این تمدن در سال ۱۹۷۶ میلادی توسط باستان شناس اهل شوروی پیشین ویکتور ساریانیدی ( Viktor Sarianidi ) کشف و نامگذاری شد. باختر ( بلخ امروزی ) ( به یونانی: Bactria ) ، سرزمینی باستانی در شمال افغانستان امروزی بوده، و مرو ( به یونانی: Margiana ) ، استانی ( ساتراپی ) از شاهنشاهی هخامنشیان بوده، که امروزه در ترکمنستان واقع است.
... [مشاهده متن کامل]
درحدود ۱۳۵۰ پیش از میلاد، مهاجرت قبایل ایرانی به سمت غرب از مجموعهٔ باستان شناسی باختر - مرو ( تمدن آمودریا ) به فلات و مناطق غربی ایران امروزی آغاز گردید.
از دههٔ هفتاد میلادی ( سال های ۱۹۷۰ ) به بعد، مجموعه ای از یافته های باستان شناسی در دَشلی تپه در افغانستان، سپالی تپه و جَرکوتَن در ازبکستان، و تپه های توگولوک و گونور در ترکمنستان، شبکه ای از زیستگاه ها را به پهنای جغرافیایی ۴۰ هکتار نشان می داد. از این حفریات شهرهایی محصور در دیوار پدیدار گشتند که حاوی مجموعه بناهایی بودند که با نقشهٔ متقارن بنا شده بودند. از نقشهٔ ساختمانیِ برخی از این بناها پیداست که آن ها قصرها و بناهای مذهبی بوده اند. در پیرامون این بناها گورهایی قرار دارند که حاوی گنجینه هایی از آثار نهفته بودند و تا آنزمان به غارت نرفته بودند: پیکره های نفیس از سنگ، مِس، طلا، و نقره، که غنای آن بحدی بود که تا بحال در هیچ جای دیگر در این منطقه بچشم نخورده بودند. معلومات موجود از این دوره برای افغانستان و ترکمنستان مدیون کاوش ها و مطالعهٔ ویکتور ساریانیدی است.
از پایگاه باستان شناسی شهداد در شرق ایران آثاری بدست آمده که شباهت های زیادی با آثار بدست آمده از دلتای مُرغاب و دشت دشلی دارد. چند پایگاه ( نظیر سیبری ) و گور ( بویژه مِهرگَرْه °۸ و داوده دمپ؟ ( Dauda Damp ) ) در ایالت بلوچستان پاکستان، در غرب درهٔ سند یافت شده اند که مشابهت زیادی با یافته های کاوش شده از افغانستان، ترکمنستان، و ازبکستان دارند. اشیاء بیشماری شامل اقلام طلایی نیز به طور تصادفی در طی عملیات ساختمانی در کویته پاکستان پیدا شده اند. این گنجینه تحت عنوان «گنجینه کویته» نام گرفته است. اسکلتی نیز در همان گودال یافت شده، که نشان می داد آنجا یک آرامستان بوده است. به همین خاطر این گنجینه از اشیای گورستان تشکیل شده بود که پس از مقایسه کردن با آثار کاوش شده از گورهای مهرگره ۸، متعلق به مجموعهٔ فرهنگی ( تمدن ) یکسانی که قبلاً ذکر شد بودند.
... [مشاهده متن کامل]
درحدود ۱۳۵۰ پیش از میلاد، مهاجرت قبایل ایرانی به سمت غرب از مجموعهٔ باستان شناسی باختر - مرو ( تمدن آمودریا ) به فلات و مناطق غربی ایران امروزی آغاز گردید.
از دههٔ هفتاد میلادی ( سال های ۱۹۷۰ ) به بعد، مجموعه ای از یافته های باستان شناسی در دَشلی تپه در افغانستان، سپالی تپه و جَرکوتَن در ازبکستان، و تپه های توگولوک و گونور در ترکمنستان، شبکه ای از زیستگاه ها را به پهنای جغرافیایی ۴۰ هکتار نشان می داد. از این حفریات شهرهایی محصور در دیوار پدیدار گشتند که حاوی مجموعه بناهایی بودند که با نقشهٔ متقارن بنا شده بودند. از نقشهٔ ساختمانیِ برخی از این بناها پیداست که آن ها قصرها و بناهای مذهبی بوده اند. در پیرامون این بناها گورهایی قرار دارند که حاوی گنجینه هایی از آثار نهفته بودند و تا آنزمان به غارت نرفته بودند: پیکره های نفیس از سنگ، مِس، طلا، و نقره، که غنای آن بحدی بود که تا بحال در هیچ جای دیگر در این منطقه بچشم نخورده بودند. معلومات موجود از این دوره برای افغانستان و ترکمنستان مدیون کاوش ها و مطالعهٔ ویکتور ساریانیدی است.
از پایگاه باستان شناسی شهداد در شرق ایران آثاری بدست آمده که شباهت های زیادی با آثار بدست آمده از دلتای مُرغاب و دشت دشلی دارد. چند پایگاه ( نظیر سیبری ) و گور ( بویژه مِهرگَرْه °۸ و داوده دمپ؟ ( Dauda Damp ) ) در ایالت بلوچستان پاکستان، در غرب درهٔ سند یافت شده اند که مشابهت زیادی با یافته های کاوش شده از افغانستان، ترکمنستان، و ازبکستان دارند. اشیاء بیشماری شامل اقلام طلایی نیز به طور تصادفی در طی عملیات ساختمانی در کویته پاکستان پیدا شده اند. این گنجینه تحت عنوان «گنجینه کویته» نام گرفته است. اسکلتی نیز در همان گودال یافت شده، که نشان می داد آنجا یک آرامستان بوده است. به همین خاطر این گنجینه از اشیای گورستان تشکیل شده بود که پس از مقایسه کردن با آثار کاوش شده از گورهای مهرگره ۸، متعلق به مجموعهٔ فرهنگی ( تمدن ) یکسانی که قبلاً ذکر شد بودند.
تمدن آمودریا ( به انگلیسی: Oxus Civilization ) یا مجموعۀ باستان شناسی باختر - مرو ( به انگلیسی: Bactria–Margiana Archaeological Complex یا بطور اختصار BMAC ) عنوانی است که به تمدن عصر برنز در آسیای میانه می دهند، و بیشینۀ آن به پیرامون ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۷۰۰ پیس از میلاد می رسد و در حوزه های ترکمنستان، شمال افغانستان و ایران، جنوب ازبکستان و غرب تاجیکستان، و مرکز آن در شمال آمودریا ( لاتین: Oxus ) واقع بوده است. پایگاه های ( ساحات ) باستان شناسی متعلق به این تمدن در سال ۱۹۷۶ میلادی توسط باستان شناس اهل شوروی پیشین ویکتور ساریانیدی ( Viktor Sarianidi ) کشف و نامگذاری شد. باختر ( بلخ امروزی ) ( به یونانی: Bactria ) ، سرزمینی باستانی در شمال افغانستان امروزی بوده، و مرو ( به یونانی: Margiana ) ، استانی ( ساتراپی ) از شاهنشاهی هخامنشیان بوده، که امروزه در ترکمنستان واقع است.
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
کاوش های باستان شناسی [ویرایش]
نگارۀ ۳: پیکرهٔ زنی مشهور به «شاهدخت باختری» با لباس کاوناکِس ( Kaunakes ) ، بدست آمده از مجموعهٔ باستان شناسیِ بلخ - مرو ( BMAC ) یا «تمدن آمودریا»، سرزمین باستانی باختر در شمال افغانستان، هزارهٔ دوم پیش از میلاد، موزیم لوور در پاریس
از دهۀ هفتاد میلادی ( سال های ۱۹۷۰ ) به بعد، مجموعه ای از یافته های باستان شاسی در دَشلی تپه در افغانستان، سپالی تپه و جَرکوتَن در ازبکستان، و تپه های توگولوک و گونور در ترکمنستان، شبکه ای از زیستگاه ها را به پهنای جغرافیایی ۴۰ هکتار نشان می داد. از این حفریات شهرهایی محصور در دیوار پدیدار گشتند که حاوی مجموعه بناهایی بودند که با نقشۀ متقارن بنا شده بودند. از نقشۀ ساختمانیِ برخی از این بناها پیداست که آنها قصرها و بناهای مذهبی بوده اند. در پیرامون این بناها گورهایی قرار دارند که حاوی گنجینه هایی از آثار نهفته بودند و تا آنزمان به غارت نرفته بودند: پیکره های نفیس از سنگ، مِس، طلا، و نقره، که غنای آن بحدی بود که تا بحال در هیچ جای دیگر در این منطقه بچشم نخورده بودند. معلومات موجود از این دوره برای افغانستان و ترکمنستان مدیون کاوش ها و مطالعۀ ویکتور ساریانیدی است. [۱]
از پایگاه باستان شناسی شهداد در شرق ایران آثاری بدست آمده که شباهت های زیادی با آثار بدست آمده از دلتای مُرغاب و دشت دشلی دارد. [۲] چند پایگاه ( نظیر سیبری ) و گور ( بویژه مِهرگَرْهْ ۸ و داوده دمپ؟ ( Dauda Damp ) ) در ایالت بلوچستان پاکستان، در غرب درۀ سند یافت شده اند که مشابهت زیادی با یافته های کاوش شده از افغانستان، ترکمنستان، و ازبکستان دارند. [۳] اشیاء بیشماری شامل اقلام طلایی نیز بطور تصادفی در طی عملیات ساختمانی در کویته پاکستان پیدا شده اند. این گنجینه تحت عنوان «گنجینه کویته» نام گرفته است. اسکلتی نیز در همان گودال یافت شده، که نشان می داد آنجا یک گورستان بوده است. بهمین خاطر این گنجینه از اشیای گورستان تشکیل شده بود که پس از مقایسه کردن با آثار کاوش شده از گورهای مهرگره ۸، متعلق به مجموعۀ فرهنگی ( تمدن ) یکسانی که قبلا ذکر شد بودند. [۴]
نگارۀ ۴: یک تبر با نقوشی از عقاب و حیوانات، بدست آمده از حوزۀ تمدن آمودریا، هزاره های سوم و دوم پیش از میلاد.
بعدها مشاهده شد که مجموعه ای از اشیاء سنگی - "گُرزها"، لوح های حجاری شده، و ستون های کوچک - به همان شیوه در گورهایی واقع در حوزه ای که از ترکمنستان تا غرب درۀ سند، و بویژه در گورهای مهرگره ۸ و پایپاه گنجینۀ کویته گسترده بود، قرار داده شده بودند. اشیاء کاوش شده از این منطقه نیز مشابهت های زیادی را نشان می دادند. پیکره های سنگی، که اغلب از استاتیت و کلریت، ساخته شده بودند، و دست ها و چهره هایشان از سنگ مرمر سفید، و پوشاکشان شبیه کاوناکس ( Kaunakes؛ دامن های پشمی ) منطقۀ میان رودان ( بین النهرین ) بود ( نگارۀ ۳ ) ، چشمگیرترین آثار در میان اشیاء نمادین از این حوزۀ فرهنگی بودند. چندین نمونه از این نگاره ها در نمایشگاه "Afghanistan, une histoire millénaire/افغانستان، یک تاریخ هزاران ساله" قابل مشاهده بود. [۵] همین نقش در در اشیاء زیادی، شامل جعبه سرپوش دار ( pyxis ) از گونورتپه دیده می شود. بیان اینکه چه کسی در این نقوش ترسیم شده، مشکل است، نقوشی که تقریبا همیشه در بافت تدفینی ( گورستان ها ) دیده می شوند. حوزۀ پراکندگی این آثار بطور قطع بسیار گسترده است، که نمونه ای از آن در گنجینۀ کویته پیدا شده، حال آنکه در هَرَپه، شهری عمده در تمدن دره سند، قطعاتی از پوشش سر معمولا با این نوع پیکره در لایه ای از حفریات متعلق به دورۀ سوم از همدن سند در اواخر هزارۀ سوم پیش از میلاد مرتبط هستند. [۶]
مُهرهای بدست آمده از این منطقه گستره ای وسیع از تِم ها و نمادها را نشان می دهند، که احتمالا بازتاب دهندۀ انگاره های مذهبی بوده، و مشابهت های زیادی با اشیاء همتای خود در ساحات باشتان شناسی در خاور میانه دارند [۷]. در میان آنها مُهرهای استوانه ای شکلی با مشابهت های با میان رودان و عیلام وجود دارند، و تفاوت آنها در کف مهر است. همتای دیگر آن در حدود شرقی این مجموعۀ فرهنگی در سرحد درۀ سند، بویژه در ساحۀ سیبری مشاهده شده است. [۳]
تمام این کشفیات جدید در ۳۰ سال اخیر، موجودیت فرهنگی گسترده و همگِنی ( homogeneous ) از مناطق مختلف در آسیای میانه و مناطق سرحدی بین ایران زمین و هند نشان داده اند. با آنکه این موجودیت ویژگی های خاص خود را دارد، تا اندازۀ زیادی نیز از گرایشات زیاد و متنوع دنیای خارج تاثیر پذیرفته است. افزون بر این، در کنار این یافته ها که از طریق کاوش های نظارت شده بدست آمده اند، اشیاء بیشمار قابل توجهی نیز موجود هستند، که از طریق کاوش های مخفی و غیرقانونی حفر شده و به بازارهای بین المللی هنر راه پیدا کرده اند و به کلکسیون های همگانی یا شخصی افزوده شده اند.
ظروف طلایی تپه فُلول - یافته هایی که مایۀ شگفتی بسیار شده - را می توان در بافت فرهنگی شناخته شده تری می توان درک کرد. این ظروف . . .
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
کاوش های باستان شناسی [ویرایش]
نگارۀ ۳: پیکرهٔ زنی مشهور به «شاهدخت باختری» با لباس کاوناکِس ( Kaunakes ) ، بدست آمده از مجموعهٔ باستان شناسیِ بلخ - مرو ( BMAC ) یا «تمدن آمودریا»، سرزمین باستانی باختر در شمال افغانستان، هزارهٔ دوم پیش از میلاد، موزیم لوور در پاریس
از دهۀ هفتاد میلادی ( سال های ۱۹۷۰ ) به بعد، مجموعه ای از یافته های باستان شاسی در دَشلی تپه در افغانستان، سپالی تپه و جَرکوتَن در ازبکستان، و تپه های توگولوک و گونور در ترکمنستان، شبکه ای از زیستگاه ها را به پهنای جغرافیایی ۴۰ هکتار نشان می داد. از این حفریات شهرهایی محصور در دیوار پدیدار گشتند که حاوی مجموعه بناهایی بودند که با نقشۀ متقارن بنا شده بودند. از نقشۀ ساختمانیِ برخی از این بناها پیداست که آنها قصرها و بناهای مذهبی بوده اند. در پیرامون این بناها گورهایی قرار دارند که حاوی گنجینه هایی از آثار نهفته بودند و تا آنزمان به غارت نرفته بودند: پیکره های نفیس از سنگ، مِس، طلا، و نقره، که غنای آن بحدی بود که تا بحال در هیچ جای دیگر در این منطقه بچشم نخورده بودند. معلومات موجود از این دوره برای افغانستان و ترکمنستان مدیون کاوش ها و مطالعۀ ویکتور ساریانیدی است. [۱]
از پایگاه باستان شناسی شهداد در شرق ایران آثاری بدست آمده که شباهت های زیادی با آثار بدست آمده از دلتای مُرغاب و دشت دشلی دارد. [۲] چند پایگاه ( نظیر سیبری ) و گور ( بویژه مِهرگَرْهْ ۸ و داوده دمپ؟ ( Dauda Damp ) ) در ایالت بلوچستان پاکستان، در غرب درۀ سند یافت شده اند که مشابهت زیادی با یافته های کاوش شده از افغانستان، ترکمنستان، و ازبکستان دارند. [۳] اشیاء بیشماری شامل اقلام طلایی نیز بطور تصادفی در طی عملیات ساختمانی در کویته پاکستان پیدا شده اند. این گنجینه تحت عنوان «گنجینه کویته» نام گرفته است. اسکلتی نیز در همان گودال یافت شده، که نشان می داد آنجا یک گورستان بوده است. بهمین خاطر این گنجینه از اشیای گورستان تشکیل شده بود که پس از مقایسه کردن با آثار کاوش شده از گورهای مهرگره ۸، متعلق به مجموعۀ فرهنگی ( تمدن ) یکسانی که قبلا ذکر شد بودند. [۴]
نگارۀ ۴: یک تبر با نقوشی از عقاب و حیوانات، بدست آمده از حوزۀ تمدن آمودریا، هزاره های سوم و دوم پیش از میلاد.
بعدها مشاهده شد که مجموعه ای از اشیاء سنگی - "گُرزها"، لوح های حجاری شده، و ستون های کوچک - به همان شیوه در گورهایی واقع در حوزه ای که از ترکمنستان تا غرب درۀ سند، و بویژه در گورهای مهرگره ۸ و پایپاه گنجینۀ کویته گسترده بود، قرار داده شده بودند. اشیاء کاوش شده از این منطقه نیز مشابهت های زیادی را نشان می دادند. پیکره های سنگی، که اغلب از استاتیت و کلریت، ساخته شده بودند، و دست ها و چهره هایشان از سنگ مرمر سفید، و پوشاکشان شبیه کاوناکس ( Kaunakes؛ دامن های پشمی ) منطقۀ میان رودان ( بین النهرین ) بود ( نگارۀ ۳ ) ، چشمگیرترین آثار در میان اشیاء نمادین از این حوزۀ فرهنگی بودند. چندین نمونه از این نگاره ها در نمایشگاه "Afghanistan, une histoire millénaire/افغانستان، یک تاریخ هزاران ساله" قابل مشاهده بود. [۵] همین نقش در در اشیاء زیادی، شامل جعبه سرپوش دار ( pyxis ) از گونورتپه دیده می شود. بیان اینکه چه کسی در این نقوش ترسیم شده، مشکل است، نقوشی که تقریبا همیشه در بافت تدفینی ( گورستان ها ) دیده می شوند. حوزۀ پراکندگی این آثار بطور قطع بسیار گسترده است، که نمونه ای از آن در گنجینۀ کویته پیدا شده، حال آنکه در هَرَپه، شهری عمده در تمدن دره سند، قطعاتی از پوشش سر معمولا با این نوع پیکره در لایه ای از حفریات متعلق به دورۀ سوم از همدن سند در اواخر هزارۀ سوم پیش از میلاد مرتبط هستند. [۶]
مُهرهای بدست آمده از این منطقه گستره ای وسیع از تِم ها و نمادها را نشان می دهند، که احتمالا بازتاب دهندۀ انگاره های مذهبی بوده، و مشابهت های زیادی با اشیاء همتای خود در ساحات باشتان شناسی در خاور میانه دارند [۷]. در میان آنها مُهرهای استوانه ای شکلی با مشابهت های با میان رودان و عیلام وجود دارند، و تفاوت آنها در کف مهر است. همتای دیگر آن در حدود شرقی این مجموعۀ فرهنگی در سرحد درۀ سند، بویژه در ساحۀ سیبری مشاهده شده است. [۳]
تمام این کشفیات جدید در ۳۰ سال اخیر، موجودیت فرهنگی گسترده و همگِنی ( homogeneous ) از مناطق مختلف در آسیای میانه و مناطق سرحدی بین ایران زمین و هند نشان داده اند. با آنکه این موجودیت ویژگی های خاص خود را دارد، تا اندازۀ زیادی نیز از گرایشات زیاد و متنوع دنیای خارج تاثیر پذیرفته است. افزون بر این، در کنار این یافته ها که از طریق کاوش های نظارت شده بدست آمده اند، اشیاء بیشمار قابل توجهی نیز موجود هستند، که از طریق کاوش های مخفی و غیرقانونی حفر شده و به بازارهای بین المللی هنر راه پیدا کرده اند و به کلکسیون های همگانی یا شخصی افزوده شده اند.
ظروف طلایی تپه فُلول - یافته هایی که مایۀ شگفتی بسیار شده - را می توان در بافت فرهنگی شناخته شده تری می توان درک کرد. این ظروف . . .